91/11/28
6:10 ع
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتی برای من ... همه چیز ات برای من....
گفتی که من تو را برای خودم خلق کرده ام ، تنها برای من باش...
گفتی دلت را می خواهم، نگاهت را، ضربه های قلبت را...
و من، مبهوت واژه های تو، به زمین می افتم همپای اشک هام...
خدایا... می گویی روزه بگیرید که بنده ات را مجنون کنی؟...
که به عشق، ذره ذره اش کنی؟...
که رقیق اش کنی برای خودت و
او را تنها از آن خود کنی؟
که تهی کنی اش از غیر خودت؟...
که چشم هاش را از آن خود کنی
و چون خلوت آستان افطار رسد، چشمه ی دیدگانش را پر آب کنی؟...
این دیدگانِ امیدوار به خودت را ؟...؛
و مَناهِلَ الرَّچاءِ الیک مُترَعَه...
که بنده ات به عهد خود وفا کرد... و من أوفی بعهده من الله...
و نشسته است یک جا و چشمانش به توست،
که با مهربانی ات، عهدش را به اتمام رساند
و با دستان تو، بنوشد به یاد عطشان عالم...
بسم الله اللهم لک صُمنا و علی رزقک افطرنا فتقبل منا انک انت السمیع العلیم
پیام رسان